لاپەڕە سەرەکییەکان

لاپەڕەکان

۱/۳۱/۱۳۹۵

شرق کوردستان یا کوردستان شرقی؟



سلسله گفتاری در ماهیت کنش سیاسی در کوردستان شرقی (1)


شرق کوردستان یا کوردستان شرقی؟

دکتر ع.بیژەن

درآمد

ملت تصوری است از همزبانی و اجتماع همزبان، تصوری از حضور مبهم و همزمان یک اجتماع همزبان در ذهن اعضای آن اجتماع. از این رهگذر مفهوم کورد بودن در جهان و هویت کوردی در زبان شکل می‌گیرد: در درون ادبیات، زبان روزنامه و رسانه‌ها. اگر ملت بودن نیز مبنایی برای حق تشکیل دولت-ملت به حساب آید، کوردستان سرزمین کوردهاست و قلمروی برای دولت-ملت اجتماع کوردها. این گونه، روشنفکران کورد در دهه‌های آغازین قرن بیستم، مبنای ذهنی لازم برای تشکیل دولت کوردستان را فراهم آوردند. اما کوردها برخلاف دیگر همسایگانشان در تأسیس دولت-ملت کامیاب نبودند و سرزمینی که باید کوردستان نامیده می‌شد میان دولت‌های منطقه تقسیم گردید.
حوادث قرن بیستم و بخصوص رویدادهای پس از جنگ جهانی دوم، کوردها را بر آن داشت که خواست تشکیل دولت ملی را که در شرایط منطقه ای غیر ممکن می نمود به تعویق انداخته و حقوق فرهنگی و سیاسی کوردها را در درون مرزهای تثبیت شده ی منطقه دنبال کنند. این سرآغازی بود بر یک گسست. گسستی میان یکپارچگی آرمانی و چند پارەگی در واقعیت. 

کوردهای ملی‌گرا هرچند در زندگی روزمره به واقعیت چندپاره خو کردەاند، اما با وسواسی کم‌نظیر واژه های مبنی بر چندپارەگی کوردستان را وجین می‌کنند. اما واقعیت نیروهای موجود در صحنه با مرزهای تثبیت شده سخت پیچیده است و هنگامی که سخن نه بر سر آرمان بلکه بر سر تعیین خط مشی سیاسی است، باید امکانها را تنها در واقعیت سنجید.
سرگشتگی کوردهای ایران میان اصطلاحات «کردستان ایران»، «شرق کوردستان» و «کوردستان شرقی» ناشی از این گسست میان رؤیا و واقعیت است.


کوردستان فرهنگی/کوردستان سیاسی

شاید بر سر تعریف مرزهای کوردستان عدم توافقی در کار باشد اما بی گمان کوردستان سرزمین کوردهاست. سرزمینی که کوردها در آن می‌زیند. بعد از آن که بخشهای مختلف این سرزمین در درون مرزهای دولتهای مدرن همسایه قرار گرفت، هرکدام از دول حاکم تلاش نمود با همسان‌سازی و آسیمیلاسیون، سهم خود از کوردستان را به تمامی از آن خود کند. از این رو، پس از به شکست کشانده شدن طرح تأسیس دولت،  شاید بتوان فرهنگ کوردها را که مورد تاخت و تاز فرهنگ کشورهای حاکم قرار گرفته بود به عنوان وجه اشتراک و عامل یکپارچگی آنان در نظر گرفت و کنش در راستای مخالفت با همسان‌سازی را کنشی مشترک میان همه‌ی کوردها انگاشت. اما این مقاومت بدون برنامه تنها مخالفت همزمان و مفهومی سلبی از کوردستان را به ذهنها متبادر می کند. این تصور از کوردستان در صورت حداکثری خود به مفهوم کوردستان فرهنگی می‌انجامد. اما نه در حوزۀ امکان‌های منطقی بلکه در حوزۀ امکان‌های واقعی، حداقل تاریخ جنبش های کوردها پس از جنگ جهانی دوم به ما نشان داده است که پروژەی تشکیل کوردستان و درگیری همزمان با چهار دولت- ملت با مرزهای تثبیت شده ممکن نیست. چرا که با پای گرفتن دولتهای حاکم بر هر بخش، دیگر شرایط حاکم بر کوردهای هر بخش متفاوت بوده و برنامەی سیاسی مشخص خود را می‌طلبد. اما مبارزه برای بهبود وضعیت یا مبارزه برای حق سیاسی در درون مرزها و با در نظر گرفتن شرایط ژئوپولیتیک ممکن است و از یک مسئلۀ بین‌المللی به مسائلی در درون کشورهای غاصب تبدیل شد.
کوردستان سیاسی پس از شکستهای قرن بیستم، اگر لازم باشد تنها از به هم چسپانی این پاره‌ها ممکن است. امروزه اما با شرایط جدید منطقه ای سخن از بازگشت دوبارۀ مفهوم دولت کوردستان به ادبیات سیاسی می رود.
سخن از شرق کوردستان، ناظر به شرق کوردستان فرهنگی است و کاربرد آن در برنامه و خط مشی سیاسی هنگامی رواست که برنامه ای منسجم برای تأسیس دولت واحد کوردی در میان باشد.


شرق کوردستان یا کوردستان شرقی؟

آن هنگام که پیمان سور مرزهایی برای کوردستان در نظر گرفته بود، کوردهای امپراتوری ایران در آن سهیم نبودند و آن هنگام که در پیمان لوزان پیمان سور نادیده گرفته شد،نیز، حقی از کوردهای ایران غصب نشد.  چون بخشی که امروزه به آن کوردستان ایران یا کوردستان شرقی گفته می شود نه حاصل پیمان لوزان و مرزهای ناشی از توافق سایکس پیکو، بلکه برآمده از جنگ چالدران و مرزهای صفوی-عثمانی است. و اگر امروزه از به سر آمدن عصر توافق سایکس- پیکو سخن می گویند، تنها سخن بر سر به هم زدن شیوۀ تقسیم میراث امپراتوری عثمانی است و شاید این بار، آنجا که کوردهای عثمانی را بی نصیب گذاشتند، سهمی متوجه آنها گردد. با این وجود سخنی از کوردهای این سوی جنگ چالدران در میان نیست.
با این وجود، مکانیکی پنداشتن این تفاوت و مطلق انگاشتن مرز عثمانی/صفوی میان کوردها ساده اندیشی است. جنبش سیاسی کوردهای ایران همگام و تحت تأثیر جنبش سیاسی کوردهای امپراتوری عثمانی نضج گرفته است. همسانی‌ها و شباهتهای حزب هیوا وکوملۀ ژ.ک بر پژوهشگران پوشیده نیست. اما از آنجا که ناسیونالیسم کوردی در درون و متناسب با بخش کوردستان عثمانی شکل گرفته بود،  مبارزات کوردها در دیگر بخشهای کوردستان همواره  درونمایەای از جنگ سرزمینی و مسألۀ حاکمیت را در درون خود داشته است. و چون طرح ناسیونالیسم کورد و حکومت کوردستان بیشتر ناظر بر کوردستان عثمانی بوده است در شرایط کوردستان ایران بیشتر به پروژۀ ناسیونالیسم کورد سنی بدل گردیده و هم راستایی شکافهای سنی/شیعه، کوردی/فارسی عامل بسیج نیرو برای مبارزات بوده است. این امر به حدی مشهود است که حتی سازمانی مائوییست چون کومله زحمتکشان نیز نتوانسته است مرزهای این همپوشانی شکافها را درنوردد و البته هنگامی صورت فاجعه‌آمیز خود را آشکار می‌کند که بدانیم بیش از شصت درصد کوردهای ایران یارسان یا شیعه بوده و ملی گرایی کوردی عملاً آنها را به حساب نیاورده است. بدیهی است هرگونه پروژۀ سیاسی برای کوردهای ایران باید این تفاوت آشکار را به حساب آورد.
این مسأله در درون ایران با ادعای عقل پارسی مبنی بر هم‌نژادی کردهای ایران با فارسهای ایران و مشروعیت بخشی به محروم نمودن کوردها از تمامی حقوق انسانی آنها به بهانۀ هم نژادی و هم-خانوادگی زبان آنها با زبان فارسی، پیچیدگی بیشتری می‌یابد. کوردهای دیگر بخشهای کوردستان به تبع تفاوت فاحش با دولتهای غاصب تورک و عرب، نیازمند درک ظرافتهای  تفاوتهای فرهنگی نیستند.


رابطه با بخش‌های دیگر/ استثمار یا تعامل؟


کوردهای ایران چه در زمان حکومت کوردستان جنوبی شیخ محمود حفید و چه در پناه دادن و پذیرا شدن کوردهای دیگر بخش‌ها در زمان جمهوری دموکرات کوردستان و چه هنگام درخواست همکاری نیروهای اتحادیه میهنی پس از انقلاب 57 نمونه‌هایی کم نظیر از همکاری با دیگر بخشها را به نمایش گذاشته اند؛ اما هر زمان که جنبش خود را تابعی از دستاوردهای بخش‌های دیگر نموده‌اند، پیامدهای زیانبار آن را نیز به رأی العین دیده اند.     
کوردهای کوردستان شرقی، در برهەای از مبارزات خود بعد از انقلاب 57 و در طول دهۀ شصت شمسی، در عین محترم شمردن مرزهای کوردستان فرهنگی، و با احترام به نیروهای دیگر بخشها، سیاستی مستقل برای احقاق حقوق خود در پیش گرفتند  و توانستند در معادلات منطقه‌ای وزن شایسته‌ای بیابند. اما آنگاه که فعالیت سیاسی خود را به بهانه یا به دلیل پاسداشت دستاورد حکومت نوپای اقلیم کردستان، محدود نمودند، خود نه تنها دستاوردی نداشتند که به شدت از وزن سیاسی آنها نیز کاسته شد.
اتحادیۀ میهنی کوردستان هرچند که پسوند جنوبی یا عراق را یدک نمی‌کشد کاملاً در چارچوب امکانات و شرایط کوردستان عراق سیاست ورزی کرده و همچون متحدی برای حکومت ایران عمل نموده است. این اتحاد تا سطح همکاری با ایران در ترورهای پیشمرگه‌های کورد ایران یا به طور حداقلی چشم بستن بر این قتل عام در دهۀی هفتاد شمسی پیش رفت. جدا از این اتحادیۀ میهنی، بازوی نظامی کوردهای ایران را با اعمال فشار و تحمیل قرارداهای دوجانبه و یا چند جانبه فلج نمود و احزاب کورد ایرانی را وادار به ترک مخاصمه با ایران نمود.
از سوی دیگر ایران که از شرایط کوردستان ایران و تأثیرات ایجاد حکومتی خودموختار در همسایگی خود به شدت وحشت داشت، پس از کنترل نیروهای سازمان یافتۀ کوردهای ایران به واسطۀ احزاب کوردستان عراق، راه را بر فعالیت حزب کارگران کوردستان در ایران باز نمود تا این حزب خواسته یا ناخواسته، با شعار کوردستان بزرگ بنیانهای مشروعیت احزاب کوردستان ایران را فروریزد. این حزب علی‌رغم موفقیت‌های نسبی در نبرد با سیاستهای دولت ترکیه، برنامۀ روشنی برای احقاق حقوق کوردهای کوردستان شرقی نداشته و به واسطۀ هم راستا بودن منطقه‌ای با ایران نمی تواند برنامه‌ای داشته باشد و این بی برنامگی را با وجود هدفی دراز مدت و تعیین اولویت برای بخشهای مختلف توجیه می‌کند. کارنامۀ فعالیت این حزب در کوردستان شرقی، نشان می دهد که این بخش را تنها ذخیره‌ای از جنگاوران برای جنگ با ترکیه لحاظ کرده است. هرچند شاید بتوان این رفتارها را با توجه به شرایط هرکدام از آن بخشهای کوردستان فرهنگی توجیه کرد، اما در رابطه با کوردستان شرقی و در شرایط نه چندان دوستانه با نیروهای سیاسی این بخش، استفادۀ اتحادیۀ میهنی از نیروی انسانی ماهر کوردستان شرقی و تخلیۀ پتانسیل اعتراضی از جانب حزب کارگران کوردستان، نه تعامل بلکه استثمار را به ذهن متبادر می‌سازد.
کوتاه سخن، کوردهای کوردستان شرقی چە آنجا کە در جنبش ایلول، چشم بە راه دستاورد این جنبش شدند و چە آن هنگام کە تجربەی اقلیم کوردستان را نوپا ارزیابی کردند و چە آن هنگام کە هم آوا با حزب کارگران کوردستان، اولویت خود را بر رهایی کوردستان شمالی گذاشتند، هیچکدام از این بخشها، کوردستان شرقی را چیزی بیشتر از برادران خود در کوردستان فرهنگی بە حساب نیاوردند و از این رو جدا از گزینەی خام اندیشی، هرگونە استفادە از مفهوم کوردستان فرهنگی، برای اهداف سیاسی را باید بە عوامفریبی و ریاکاری نسبت داد. بە این اعتبار در شرایط فعلی، استفادەی سیاسی از شرق کوردستان، ناظر بر برنامەی مشخص سیاسی نیست. 


کوردستان ایران یا کوردستان شرقی؟

همچنانکه در بخشهای دیگر این سلسله نوشتار اشاره خواهد شد، گذار از ممالک محروسه و بنیانگذاری دولت مدرن  در ایران، مبتنی بر هویتی تک انگارانه، جعل تاریخ و حذف فرهنگها به عنوان انحراف از نمونۀ آرمانی جعلی در تاریخ قرار گرفته است و از این رو حقوق فرهنگی و زبانی امنیتی تلقی شده و مخل مبانی امنیت ملی انگاشته می شود. هرگونه تلاش دموکراسی‌خواهانه در ایران با مسألۀ حدود اختیارات دولت مرکزی و اختیار ایالات مواجه می‌شود. این امر به ماهیت چند ملیتی ایران و تسلط دو قوم بر دیگر اقوام بر می گردد و هیچ ارتباطی با شیوۀ حکومتی ایران ندارد و کوردهای ایران را چه در استان اورمیه، چه در کرمانشاه، ایلام و لرستان، همچون مستعمره ای در درون مرزهای خود نگهداشته است. نزدیک به یک قرن مبارزۀ کوردهای ایران، روشن ساخته است که انکار موجودیت آنها از به کار گیری عباراتی چرب زبانانه مانند قوم نجیب و اصیلترین ایرانیان گرفته تا اعدام سران جمهوری کردستان، فرمان جهاد علیه کردستان و قتل عام روستاهای قارنا و قلاتان و اعدام های سیستماتیک در چهار دهۀ گذشته تداوم یافته است.
عبارت کوردستان ایران هرچند تفاوتها با سایر بخشها را آشکار می کند، اما با پذیرفتن مرزهای کنونی، مسألۀ کوردهای کوردستان شرقی را به مسأله ای داخلی تبدیل می کند.  اکنون بیش از هر زمان دیگری روشن است تبعیض قومی در ایران نه عرض بر حکومت آن بلکه در ماهیت آن و دلیل وجودی آن است.
از سوی دیگر کوردهای ایران برخلاف کوردهای عراق و ترکیه، از لحاظ جمعیتی نه دومین قوم بلکه سومین قوم تشکیل دهندۀ کشور کنونی‌شان هستند. تورکها دومین گروه جمعیتی ایران هستند و هرچند عقل پارسی راه را بر رشد و بالندگی فرهنگ و زبان آنان نیز بسته است اما به واسطۀ نقش تاریخی تورکها در گسترش تشیع در ایران و حضور آنها در سلسله‌های حکومتی مختلف، به نوعی حاکمیت مشترک تورکها و فارسها بر دیگر قومهای ایران ممکن شده است و این هرگونه تلاش کوردها برای ارائۀ راه حلی اشتراکی برای گریز از شرایط بسیار نابرابر فعلی را تقریباً ناممکن می‌سازد. بنابراین، استثمارشدگان زاگروس بە جای شکایت به خود مجرم باید راهی برای تعیین سرنوشت خود بیابند. 
کوردستان شرقی بە جای امید به دموکراتیزاسیون بدون تمرکززدایی و داخلی پنداشتن مسألۀ کورد،  باید با درک تفاوتهای خود و با لحاظ معادلات منطقه‌ای و احترام به نیروهای بخش‌های دیگر کوردستان پای در مسیر منطقه‌ای کردن مسألۀ خود بگذارد.
در شرایط کنونی، برای رهایی از یوغ استثمار عقل فارسی، باید کوردستان شرقی به مثابه بخشی از کوردستان فرهنگی اما یک واحد سرزمینیِ مستقل در نظر گرفته شود که حق تشکیل دولت، ارتش و نهادهای سیاسی مستقل خود را داراست. مفهوم "کوردستان شرقی" دربردارندۀ اعتنا به واقعیت تکه تکه‌ی کردستان و عدم تمکین در برابر خواست تقلیل مسألۀ سیاسی کورد در ایران به مسأله‌ای فرهنگی یا حقوقی است.  


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بۆچوونی خۆت بنووسە